۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

رشد جمعیت و توسعه اقتصادی: علت ها، پیامد ها و مباحثه ها


نویسنده: Michael P. Todaro, Stephen Smith

ترجمه: سلیمان صمیمی

(قسمت نخست)

مقدمه

در سال 2007 جمعیت دنیا 6.6 میلیارد برآورد شده است. یک پروژه سازمان ملل متحد پیشبینی می کند که نفوس دنیا در سال 2050 بیشتر از 9.2 میلیارد نفر، و درسال 2200 به 11 میلیارد نفر خواهد رسید. بیشتر رشد جمعیت در کشور های در حال توسعه صورت می گیرد. تاثیر رشد جمعیت در اقتصاد و دیگر ارزشهای اجتماعی چه خواهد بود؟
آیا این سناریو چاره ناپذیر خواهد بود، یا در کامیابی و ناکامی کوشش های توسعه ای بستگی دارد؟ آیا رشد جمعیت مثل که خیلی ها فکر می کنند، به نفس خود یک مشکل جدی است، یا این پدیده از زاویه دیگر، بیشتر جلوه ای از مشکلات بنیادی عدم توسعه، سود بردن نا عادلانه از منابع جهانی بین ملت های ثروتمند و ملت های فقیر است؟

درین مقاله ما موارد مرتبط با رشد جمعیت و اثر آن در توسعه اقتصاد را بر رسی خواهیم کرد. در آغاز، یک چشم انداز تاریخی در روند رشد جمعیت و تغییر منطقه جغرافیایی آن نموده و بعد به تشریح تصور کلی بنیادی وابسته به آمارگیری نفوس می پردازیم و با استفاده از نمونه های مشهور اقتصادی و فرضیه های آن در مورد علت ها و پیامد های رشد سریع جمعیت در کشور های کم توسعه یافته ای معاصر (Less Developed Countries) خواهیم پرداخت. فاکتور رشد جمعیت در مباحثه های کلی ، نمونه ها و فرضیه ها به شکل جزئی بعدا شرح خواهد شد. در پایان سیاستهای کشورهای در حال توسعه را که برای تحت کنترل در آوردن رشد جمعیت اتخاذ کرده است، و بهترین راهکارهای که کشورهای توسعه یافته می توانند در" کنترل رشد جمعیت"، "استفاده عادلانه تراز منابع جهانی" و"حفظ محیط زیست" سهم بگیرند، ارزشیابی خواهیم نمود.
درین مقاله به سیاستهای کنترل جمعیت چین و هند که بیشترین نفوس دنیارا دارد بیشتر تمرکز خواهد شد.


موضوع اساسی: رشد جمعیت و کیفیت زندگی

هر سال، بشتر از 75 میلیون انسان در جمعیت دنیا افزوده می شود. 97 ٪ رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه (Developing Countries) صورت می گیرد. رشد جمعیت با این رقم بزرگ بی سابقه است. اما مشکل رشد جمعیت تنها مشکل عدد نیست. بلکه مشکل رفاه انسان و مشکل توسعه است. رشد سریع جمعیت پیامد جدی در خوب زیستن انسان دارد. اگر توسعه در برگیرنده بهبودی سطح زندگی ( در آمد، صحت، تحصیل، و بهبودی کلی) و در برگیرنده اعتبار انسانی، بزرگداشت، عظمت، و آزدای انتخاب باشد بعد پرسش مهمی که در باره ای رشد جمعیت مطرح می شود این است که: چگونه در این وضعیت کشورهای درحال توسعه می تواند هدف توسعه یابی شانرا نه تنها فقط در این نسل بلکه در نسل های بعدی تحقق ببخشد؟ برعکس چگونه توسعه می تواند در رشد جمعیت تاثیر کند؟

در ارتباط با این دو پرسش، پرسش های زیر به وجود می آیند:

1. آیا کشور های در حال توسعه با این پیش بینی رشد جمعیت قادر خواهند بود، سطح زندگی مردمش را بهبود بخشد؟ رشد سریع جمعیت چه مشکلی را برای تامین خدمات اساسی ، شامل خانه، ترابری، صحت و امنیت به وجود می آورد؟

2. بعد از گذشت زمان عدد بالای کارگر در جامعه افزوده خواهد شد، آیا کشورهای درحال توسعه می توانند برای آنها کار پیدا کند؟ آیا برای آنها فرصت های شغلی فراهم خواهد بود؟ یا عدد بیکار ها بالا خواهد رفت؟

3. آیا رشد سریع جمعیت در کشور های فقیر وهدف آنها برای چیره شدن به" فقر مطلق" (Absolute Poverty) چه ارتباطی خواهد داشت؟ آیا بعد از چند دهه غذا و تقسیم آن در بین مردم با پیش بینی چنین رشد جمعیت کافی خواهد بود؟ تمام انسانها رژیم غذایی کافی خواهد داشت؟
4. آیا کشورهای درحال توسعه توانایی پوشش بهبودی سطح صحت و نظام تعلیمی را خواهد داشت، تا هرکس صحت خوب داشته باشد و از تعلیم برخوردار شود؟

5. آیا سطح پایین زندگی، انتخاب آزاد والیدن را برای تعداد فرزند شان محدود می کند؟ آیا اصلا رابطه ای بین اندازه فامیل و فقر وجود دارد؟
فرق بین کشورهای درحال توسعه و کشورهای توسعه یافته در مورد رشد جمعیت این است که عموما رشد جمعیت در کشورهای درحال توسعه نسبت به کشورهای ثروتمند یا توسعه یافته خیلی بالا است.


نرخ رشدجمعیت در کشور های انتخاب شده



                                           منبع: بانک جهانی، گزارش توسعه ای جهان، 1994( نیورک: مطبعه دانشگاه آکسفورد، 9994).

نرخ مرگ و میر هم در کشورهای کم توسعه یافته بالا است. اساسا فرق بین نرخ مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته خیلی کم است نسبت به فرق نرخ باروری. به صورت کلی میزان باروری در کشورهای در حال توسعه که در سال 1970 به بالا ترین نقطه 2.35٪ می رسید، بطور یکنواخت سیر نزولی داشته و در سال 2006 به 1.5٪ رسیده است (به استثنای چین 1.8٪).

رشد جمعیت در کشورهای درحال توسعه از 15 تا 40 بر هزار ، اما در کشورهای توسعه یافته کمتر از 15 بر هزار می باشد.
نرخ مرگ و میر در بسیاری از کشورهای درحال توسعه در چند دهه اخیر کاهش یافته است، فاصله ای کمی با نرخ مرگ و میر در کشور های توسعه یافته دارد. دلیل اولیه کاهش نرخ مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه بدون شک بهبودی صحت است. گسترش واکسن های امروزی برای مقابله با ملاریا، آبله، تب زرد، و کلورا ، سهولت در استفاده از امکانات صحی، مثل آب صحی، تغذیه مناسب، و بالا رفتن سطح تعلیم همه باهم در سه دهه اخیر، نرخ مرگ و میر زود هنگام را در کشورهای آسیای 50٪ و بیشتر از 30٪ در امریکای لاتین و در بسیاری کشورهای افریقای و شرق میانه کاهش داده است. هنوز هم متوسط توقع زندگی 12 سال در کشورهای توسعه یافته نسبت به کشورهای در حال توسعه بیشتر است. این فاصله به سرعت در این دهه کاهش می یابد. به عنوان نمونه، توقع زندگی از تولد (Life expectancy at birth) در سال 1950 در کشورهای درحال توسعه از 35 تا 40 سال، و در کشورهای توسعه یافته از 62 تا 65 سال بود. در سال 1980 فاصله توقع زندگی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای درحال توسعه کاهش یافته به 16 سال رسید، توقع زندگی افزایش یافته به 56 سال رسید (افزایش 42٪) در حالیکه در کشور های صنعتی افزایش توقع زندگی به 72 سال رسید(افزایش 13٪). تا سال 2005، در بسیاری از کشور های در حال توسعه نرخ مرگ و میر زیر پنج سال خیلی کاهش یافته است. در شرق آسیا و امریکای لاتین توقع زندگی به 72 و 73 سال رسیده است.
نفوس کشورهای در حال توسعه بیشتر از طبقه جوان است. اطفال زیر 15 سال در کشورهای در حال توسعه 29٪ جامعه را تشکیل می دهند (به استثنای چین 35٪) اما جمعیت زیر 15 سال در کشورهای توسعه یافته فقط 17٪ است. برای مثال 44٪ جمعیت اتوپی، 43٪ جمعیت نایجریه و 46٪ جمعیت پاکستان در سال 2005 زیر 15 سال بود.
ادامه دارد...
(قسمت دوم)
-------